داستان الف
اوه اوه چه غوغایی شده اینجا. اینو الف گفت و رفت نشست روی اولین صندلی ردیف دوم از انتها و دستش رو گذاشت رو صندلی کناری و برای من جا گرفت، من هاج و واج داشتم جمعیت رو نگاه میکردم که یک نفر از پشت هلم داد و چون پام روی لبه پله ورودی بود سکندری خوردم و تو همون حال دست انداختم که چیزی رو بگیرم و از شانس بدم دستم گرفت به دامن خانم سانتی مانتال جلویی و دامن کاملا از پاش افتاد، خانم سانتی مانتال جلویی جیغ کشید و مرد کناریش داد زد الاغ چه غلطی میکنی؟ صداشون تو همهمه جمعیت گم شد و مرد با زبردستی دامن خانم سانتی مانتال جلویی رو بالا کشید، یک نفر دست منو گرفت و بلند کرد و زیر گوشم گفت نمیشد شورتشم با دامنش بکنی؟ بلند شدم و به مرد کناری خانم سانتی مانتال جلویی گفتم داداش شرمنده یه بی نامو.... که خانم سانتی مانتال جلویی زد تو گوش مرد کناری و گفت مردک هیز کی به تو گفت دست کثیفتو بمالی به پاهای من؟ من هاج و واج داشتم مرد کناری و خانم سانتی مانتال جلویی رو نگاه میکردم که دامن خانم سانتی مانتال جلویی دوباره افتاد و اینبار من مثل یوزی که میخواد شکار کنه پریدم و دامن رو بالای رون خانم سانتی مانتال گرفتم، الف که تازه حواسش به این سمت جلب شده بود تو بدترین وضعیت ممکن منو دید، زانو زده و دامن خانم سانتی مانتال تو دستم و صورتم روبروی موضع حساس و انگار که دو دل باشه از جاش بلند شه یا نه چون هر آن امکانش بود یکی دیگه بشینه رو صندلیش چند تا فحش آبدار بهم داد، تو اون همهمه و سر و صدا نشنیدم که چی گفت فقط چون دیدم هر چی میگه آب دهنشم پرت میشه بیرون فهمیدم که حتما فحشای آبدار میده. حواسم به الف بود که دیدم خانم سانتی مانتال جلویی میخواد دامنش رو بکشه بالا و چون من نگهش داشتم نمیتونه. مرد کناری خانم سانتی مانتال جلویی که انگار میخواست تلافی چکی که خورده رو سر من دربیاره با لگد زد زیر دستای من و خانم سانتی مانتال جلویی دامنش رو کشید بالا.
کمر دامن خانم سانتی مانتال جلویی شل شده بود و من مجبور شدم کمربندم رو باز کنم و بدم به خانم سانتی مانتال جلویی که ببنده دور دامنش و خودم رو از مهلکه رها کنم.
دست به کمر شلوار رفتم کنار الف نشستم و شروع کردم به توضیح دادن موضوع که الف زد تو دهنم و خون از بینیم جاری شد، یک دست به کمر شلوار و یک دست به بینی از جام بلند شدم و رفتم سمت توالت، صورتم رو شستم و نشستم روی توالت که حالم جا بیاد، یادم افتاد موقع اومدن اونقدر الف عجله کرد که یادم رفت لباس زیر بپوشم و شلوار قبل از رژیمو اشتباهی پوشیدم و برای همین بدون کمر بند از پام میفته، پا شدم و دستم رو گرفتم زیر دستگاه مایع دستشویی و کف مالی کردم و چون دستم به کمر شلوار نبود شلوار از پام افتاد و تو همین حین الف که اومده بود ببینه چه مرگم شده درو باز کرد و منو با شلوار افتاده از پا و دستای کفی دید و در رو به هم کوبید و رفت. دستم رو شستم و از توالت بیرون اومدم و رفتم سمت سالن، روی در نوشته بود بخش اعصاب و روان.
- ۰۱/۱۱/۲۸