پرندگان می‌روند در پرو بمیرند

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

هبوط از تو

دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۳ ب.ظ

بچه که بودم نقاش ها را دوست داشتم آخر زن همسایه که سیگار می کشید و ماتیک میزد و بوی خوب میداد و مینی ژوپ می پوشید، همیشه دستهایش رنگی بود و گلها را نقاشی میکرد و خانه های سفید را و گاهی وقتها دختر های لخت را.  بزرگتر که شدم شاعر ها را هم دوست داشتم، همان ها که حرف های خوب میزدند و دنیا را قشنگ تصویر میکردند‌.  همان ها که از دوست داشتن می گفتند و جهان زیبا تر میشد. همان ها که همیشه از تو می نوشتند و حالا  تو را بیشتر از  همه نقاش ها و شاعر ها دوست دارم. 

  • هبوط نیلی

هبوط_فصلها

پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۲۶ ب.ظ

ارغوان هن هن کنان و نفس زنان میز تحریر کهنه پدرش را هل داد کنار دیوار و قد کشید به اندازه تمام چنار های راه آبهای خیابان پهلوی، دست دراز کرد و لبه طاقچه پنجره کوچکی را که رو به دیوار حیاط همسایه باز میشد گرفت، می خواست سرک بکشد و از قاب چارچوب خوش تراش پنجره آسمان و پرنده ها را ببیند و همه اینها بهانه ای بود برای دیدن درخت انار .

از میان شیشه های مکدر از روزهای بی حوصله گی پنجره زل زد به دیوار رو به رو و درخت انار که بعد از یک پاییز و یک زمستان حالا انگار که تاریخ را فاتحان ننوشته باشند، بالنده و پر غرور بسان سردار ایرانی فاتح جنگ قادسیه شاخ و برگش را سُر داده بود روی دیوار و بید مجنون کنار دستش، انگار که بید مجنون برای بوسیدنش تکیه اش داده باشد به دیوار.  

ارغوان دست دراز کرد و روی شیشه نم گرفته پنجره اناری را نقاشی کرد و همانطور منتظر ماند تا پاییز بیاید و انار رنگ سرخی بگیرد از عاشقی و خون به دل شدن. 

  • هبوط نیلی