هبوط معشوقه ها
جنگ قفقاز یک روز صبح شروع شد. این نبود که دو طرف هی برای هم رجز بخوانند و هی سفیر کبیر و وزیر و امیر تومانشان برای هم پیغام و پسغام بفرستد و سر آخر بعد از اینهمه حرف شمشیر را از رو ببندند و اسلحه های سر پر را پر کنند و سینه هم را نشانه بروند. اینطور هم نبود که شاه هوسرانی کرده باشد و دلش مثلا یک دختر گرجی بخواهد یا یکی از آن قد بلندهای سرخ و سفید ارمنی. اصلا شاه رفته بود ییلاق و کار مملکت دست یکی از همان پدرسوخته های تخم و ترکه شاه بود. جنگ ساعت هفت صبح شروع شد سر معشوقه یکی از همان سربازهای مادر مرده ای که همان تیر اول در سینه اش نشست. شاید چون ارغوانش را عروس آن طرف مرز کرده بودند میخواست سینه اش را تیری از همان طرف بشکافد. جنگ قفقاز ساعت هفت صبح به وقت نبودن معشوقه یک سرباز شروع شد.
- ۰ نظر
- ۲۹ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۳۳