پرندگان می‌روند در پرو بمیرند

۱ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

هبوط ۱۳۹۹۱۰۳۰

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۰۸ ب.ظ

در اتوبوس قژقژ کرد و گرومپ بهم خورد با خودم گفتم اَه چه داستان مزخرفی و خودم را انداختم روی اولین صندلی خالی.  
یک نفر ته اتوبوس داشت قزل آلا صید میکرد. یک نفر داد زد کسی از اتوبوس پیاده نمیشه کیف پولم رو دزدیدن.  
پیرزنی که نزدیک در اتوبوس روی پله ها نشسته بود گفت: چیزیم توش بود؟ و بعد با خودش گفت  مگه اینروزا چیزیم تو کیف مردم پیدا میشه و سرش را تکیه داد به شیشه در.  
خوابم گرفته بود سرم را تکیه دادم به صندلی و گفتم ببخشید دو روز میشه که نخوابیدم، من ایستگاه بعدی پیاده میشم، میشه لطفا بیدارم کنید؟  
مردی که قزل آلا صید میکرد گفت خیالت راحت ایستگاه بعدی آخر خطه.  
پیرزن گفت آره خیالت راحت، فقط کیفت رو محکم بگیر تو دستات.  
مردی که کیفش رو دزدیده بودن داد زد هیشکی از اتوبوس پیاده نمیشه کیفم رو دزدیدن.  
راننده سیگاری روشن کرد و گفت داریم را میفتیم کسی جا نمونده؟ بعد با دهانش صدا در آورد. قان قان بیب بیب.  
با خودم گفتم اَه چه داستان مزخرفی.

  • هبوط نیلی