پرندگان می‌روند در پرو بمیرند

هبوط هیچ

پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ
راستش اگر من جای شما بودم همین طور که لم داده بودم روی صندلی و داشتم ناخون هایم را سوهان میکشیدم، با خودم فکر میکردم که این زندگی یک هوا، فقط یک هوا بهترست ازمردن و باز درحالی که ناخون هایم را سوهان میکشیدم بلند میشدم و باروبندیلم را جمع میکردم و هرچه کتاب داشتم میچپاندم توی یک چیزی که همه شان جا بشوند و پس انداز یک عمر که نه ، همین چند صباحی که سر عقل آمده بودم را بر میداشتم و میرفتم یک جای دور و در حالی که روی صندلی  راک کنار یک میز در تراس رو به یک جنگل یا چه میدانم کوهستان یا نهایتش مزرعه خودم نشسته بودم و چای میخوردم و سیگارم را دود میکردم وحسرت عمر رفته را میخوردم ، کتابم را می خواندم و داستانم را مینوشتم . ولی مع الاسف از آنجایی که من جای شما نیستم مجبورم همین جا در همین شهر وامانده ی شلوغ  بمانم و جای خودم زندگی کنم.
  • هبوط نیلی

نظرات (۱)

  • محمدهادی علی بابائی
  • خب به جای خودتون هم می‌تونید این کارها رو بکنید! :)
    پاسخ:

    شاعر فاندامنتالیست عزیز . مساله همین ه که ما  فکر میکنیم اگه جای یکی دیگه بودیم زندگی بهتری داشتیم :)

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی